پارچه
پارچه (به انگلیسی: Textile) لایهای نرمشپذیر است که از شبکهای از نخ ها یا الیاف طبیعی یا مصنوعی تشکیل شدهاست؛ که نوع نخ ها یا الیاف و ساختار و نحوه قرارگیری آنها در کنار یکدیگر ساختمان پارچه و خصوصیات فیزیکی آن را بهوجود میآورد.
پارچهها را از روشهای بافت تاری پودی ، بافت حلقوی (کشبافی یا قلاب بافی)، روش های بی بافت،گره زدن تولید میکنند.
پارچهها از نظر مواد بکار رفته انواع گوناگون دارند از جمله پنبه ای (نخی)،پشمی، ابریشمی و غیره. به بخشی از بازار که پارچهفروشیها در آن قرار دارند بازار بزازها گفته میشود.
برای نخستین بار پارچه پنبهای در حدود ۱٬۹۰۰ سال پیش از میلاد توسط تمدن دره سند در آسیای جنوبی بافته شد.بازار جهانی منسوجات در سال ۲۰۱۹ یک بازار ۹۶۱٫۵ میلیارد دلاری بود که پیشبینی میشود این بازار در سال ۲۰۲۷ به ۱۳۵۰٫۲۴ میلیارد دلار برسد.
پیشینهٔ بافت پارچه در ایران
کاوشهای دانشمندان و پژوهشگران در صد سالهٔ اخیر نشان دادهاست که ایرانیان از پیشتازانی بودهاند که به کار بافندگی پارچه پرداختهاند. حتی ساکنین ایران باستان در دورهٔ دوم سنگ (یا به اصطلاح عصرحجر میانین) با فن پارچهبافی آشنا بودهاند. برای اثبات این واقعیت، بهترین گواه سفالها، نگینها و مهرههاییاند که بیش از هشت هزار سال قبل از میلاد در ژرفای خاکهای این مرز و بوم جا گرفتهاند. پروفسور کارلتون کن که برای ادارهٔ کل باستانشناسی کار میکرد، ضمن کاوشهایی در سالهای ۱۳۲۸ تا ۱۳۲۹ (۱۹۴۹ تا ۱۹۵۰) در غاری موسوم به غارکمربند در نزدیکی دریای کاسپین، پارچههایی به دست آورد که ثابت میکند اقوام ایرانی از همان آغاز غارنشینی، پشم گوسفند و بز را بهصورت پارچه میبافتند. آزمایشهایی که با کربن ۱۴ بر روی پارچهها انجام گرفت، نشان داد که قدمتشان به ۶۵۰۰ سال قبل از میلاد میرسد.
لنگرها و دوکهایی که طی سی سال اخیر در حفاریهای مختلف بهدست آمده، گواه وجود کارگاههای بافندگی در ایران کهن است. باستانشناسانی چون پروفسور گیرشمن و دکتر فیلیس اکرمن تأیید میکنند که عمر این دوکها و لنگرها، با نخستین آثار سکونت انسان در فلات ایران مطابقت کامل دارد. در دورهٔ تمدن شوش (۴۵۰۰ سال قبل از میلاد) فن پارچهبافی با توجه به ظرافت پارچه، راه کمال را طی کردهاست؛ تیغهٔ مسینی که با سفالهای عهد اول در شوش بهدست آمده و اثر املاح مس بر روی پارچهای که تیغه را در آن پیچیده بودند، گواه این مدعاست. هماکنون قسمتهایی از این قطعه پارچه در موزه لوور موجود است.
از نوشتههای گزنفون چنین برمیآید که، در دورهٔ مادهاو در آذربایجان پارچههایی زیباتر و بهتر از گذشته بافته میشدهاست. چنانکه کوروش هخامنشی تحتتاثیر زیبایی و کمال لباس مادها قرار گرفت و نزدیکان خود را نیز برآن داشت تا مانند مادها لباس بپوشند.
نساجی ایران در آذربایجان و در دوره هخامنشی بهویژه در زمینهٔ بافت پارچههای ابریشمی، پشمی نرم و لطیف، مشهور بود و شاهان این دوره به داشتن لباسهای زیبا و فاخر شهرت داشتند. یکی از دلایلی که برای نشان دادن پیشرفت صنعت پارچهبافی در زمان هخامنشیان ارائه میشود این است که اسکندر با آن همه تعصب یونانیگری، برحسب نوشتههای هرودوت و بلوتارک از زمان ورود به ایران تا هنگام مرگش لباسهای زربفت ایرانی بر تن میکرد. پلوتارک و دبودور همچنین نوشتهاند که پارچههای زری که تار آن را از طلا و نقره میکشیدند و همچنین مخمل، پارچههای پشمی و پارچههای کتانی ایران در دورهٔ هخامنشیان بیاندازه مطلوب بود.
پس از انقراض دولت هخامنشی، مدت ۵ قرن از نظر بسیاری از صنایع و هنرها از جمله صنعت بافندگی پیشرفت چشمگیری پدید نیامد. این توقف صنعتی و هنری مولود دو عامل است. یکی نفوذ تمدن و سلیقه یونانیها در دوره سلوکی ها که موجب امحای فرهنگ و تمدن ایران و توقف هرگونه پیشرفتی در فنون و صنایع خاص ایرانی شد. دوم روحیهٔ جنگجویی و جهانگیری پادشاهان اشکانی ها که هرچند افتخارات تاریخی بسیاری را سبب شد و در بعضی مواقع ناگزیر به جنگ بودند، با این همه پادشاهان این دوره را از پرداختن به این هنر، تشویق و تربیت صنعتگران و هنرمندان فارغ میکرد. از زمان اشکانیان یافتههای فراوانی در دست نیست تنها اثری که از نساجی این دوره بهدست آمده چند تکه پارچهٔ ابریشمی است که بههمراه قطعه پارچههای بافته شده در چین، ضمن کشفیات ناحیهٔ لولان در منتهیالیه ایران خاوری امروز به دست آمدهاست.
انواع پارچه
- چیت (= پارچهٔ پنبهای و نقش داری که بیشتر مزین به نقش گلهای کوچک و بزرگ بود)
- چلوار (= پارچهٔ پنبهای سفید و آهار دار و بسیار پر مصرفی که از آن پیراهن و زیرجامه و ملحفه و روبالشی تهیه میکردند)
- کرباس (= کرباس یا کرپاس، پارچهٔ پنبهای سفید و درشت بافت که غالباً زنان و مردان روستایی از آن جامه میساختند و برای کفن نیز به کار میرفت)
- متقال (= پارچهٔ پنبهای سفید شبیه به کرباس اما از آن لطیف تر)
- کتان (= پارچهای که از الیاف ساقهٔ کتان ساخته میشود. کتان گیاه علفی یکسالهای است دارای برگهای سبز مات و ساقهٔ متشکل از الیاف نرم و بلند. از این الیاف نخ کتانی هم به دست میآورند)
- مخمل (= پارچهای نخی یا ابریشمی که یک روی آن صاف و روی دیگر دارای پرزهای لطیف و نزدیک به هم و به یک سو خوابیدهاست)
- حریر (= پارچهٔ ابریشمی نازک) وال، تور، فاستونی
- ململ (= نوعی پارچهٔ نخی لطیف و نازک و سفید)
- ماهوت (= پارچهای ضخیم تمام پشم، نرم، کمی براق، با سطح پرز دار)
- کریشه (پارچهٔ سبک نخی دارای گلهای برجسته)
- کلوکه (= پارچهٔ نخی که بیشتر برای چادر مشکی بکار میرفت)
- کرپدوشین (= یا کربدوشین پارچهای از خانوادهٔ کرپ که از ابریشم خام بافته میشد)
- آغبانو (= پارچهای نازک و پنبهای که بیشتر برای چارقد و چادر به مصرف میرسید)
- گاباردین (= نوعی پارچهٔ معتبر و مرغوب انگلیسی که بیشتر به مصرف کت و شلوار مردانه میرسد)
- دبیت(= پارچهای نخی که بیشتر آستر لباس و رویهٔ لحاف میشد و نوع علی اکبری آن از همه مرغوب تر بود. حاج علی اکبر شخصی بود که دبیت را به کارخانههای دبیت بافی لندن سفارش میداد)
- مخملهای کاشان
- زربفت های کاشان (= پارچههای زربفتی که در کاشان بافته میشود)
- زربفتهای یزد (= زربفتهایی که به دست زنان زردشتی یزد بافته میشد)
- بورسا (= بروسا یکی از بنادر معروف ترکیهاست که محصولات ابریشمی آن شهرت جهانی داشت)
- شالهای کشمیر (= این شالها را به تقلید از شالهای کشمیر با پشم شتر در کرمان میبافتند)
- پارچههای زری دوزی شدهٔ اصفهان
- قدک نخی قزوین
- عبای لار.
- شیرشکری
- بادیس
- (جین)
- ساتن
- پاتیست
- کرپ ژرژت
- موسلین
- ژرسه
- دنیم
- پوپلین
- حولهای
همچنین در سالهای اخیر نامها و دستههای دیگری در بازار ایران بکار گرفته میشود. این القاب و اسامی در ادبیات رایج بازار، توسط فروشندگان و خیاطان به وفور استفاده میشود که به شرح زیر است:
- پارچه تریکو (= که با خلوص پنبه متفاوت یافت میشود و معمولاً برای تولید تیشرت استفاده میشود)
- پارچه ریون (= جنس نخ آن از الیافهای مصنوعی است و گزینه مناسب برای تولید لباسهای زنانه است)
- پارچه دیور (= با نخ پلی استربافته میشود و گزینه خوبی برای انواع لباس است)
پارچه فاستونی که بیشتر مناسب کت شلوار است و بافته شده از پشم میباشد.